مرور خاطرات سال 1392
گل زیبای مامان ، همدم کوچولو و مهربونم، زینب جونم...سلام این دوازدهمین پست در سال ٩٢ هست که مینویسم برات و میدونم امسال کمتر از قبل خاطراتمون رو ثبت کردیم. به قول بابا سال ٩٢ سال حادثه ها بود و ما نسبت به گذشته بیشتر در مراسم ترحیم و بیمارستان حضور داشتیم که نزدیک ترینش خدابیامرز عمه مهناز بابا بود . به هر حال امسال داره تموم میشه و مثل همه سالگردها و تولدها و ... گذر عمر رو به رخمون میکشه و چقدر با سرعت روزها و ماه ها در پی هم میدوند و یک سال جدید آغاز میشه امیدوارم خداوند به عمرت برکت عطا کنه و هر روزت بهتر از روز قبل باشه عزیز د...
نویسنده :
مامان و بابا
1:06